ارشیدا جونمارشیدا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

ارشیدای مامانی

از فردا شروع می کنم.......

سلاااام دوستای گلم بعد از چند روز غیبت اومدم اینجا تا شمارو از دو تصمیمی که گرفتم باخبر کنم. دیگه از تنبلی و خواب زیاد و بی تحرکی خسته شدم. میخوام عوض شم میدونم که میتونم و ارادشو دارم. تصمیم اولم کار کردن روی پایان نامم هست ،که از روی تنبلی سراغش خیلی وقته نرفتم.و میخوام از فردا روش تمرکز کنم و وقتمو الکی هدر ندم .البته هنوز قدمه اول یعنی پرپوزال هست که استاد راهنمام فوق العاده روش گیره و براش با اهمیت،پس منم از فردا روش وقت میذارم.تا انشاالله تا اول هفته ی دیگه تحویلش بدم. و استادمم خدا کنه از خر شیطون بیاد پایینو بگه حله برو فصل اول رو شروع کن،به امید اون روز. خوب تصمیم دومم چیههههههههه؟؟؟؟ تصمیم گرفتم که رژیم بگیرمو...
15 مرداد 1392

جالب

سلام دوستان خوبه من حیفم اومد این جملات قشنگ رو اینجا نذارم حق انتخاب به خاطر سه چیز هیچگاه کسی را مسخره نکنید : چهره ، والدین(پدرومادر) و زادگاه چون انسان هیچ حق انتخابی در مورد آنها ندارد. عذر خواهی ، معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست که تو اشتباه کردی و حق با یکی دیگه است. معذرت خواهی یعنی اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره.                دکتر علی شریعتی دیشب که نمیدانستم به کدام یک از دردهایم بگریم ، کلی خندیدم. خط تیره معلم میدانست فاصله ها چه به روزمان می اورند که به خط فاصله میگفت : خط _ تیره رابطه ما انسانها با پدر و ما...
6 مرداد 1392

تو مثل.....

  تو مثل لحظه باز شدن غنچه گل سرخ هستی ،   تو مثل لحظه آمدن موج های دریا به کنار ساحل می باشی.   تو مثل لحظه طلوع زیبای خورشید از پشت کوه ها هستی.   تو مثل لحظه پرواز پرندگان در اوج آسمان آبی هستی.   تو مانند لحظه باریدن باران در هوای بهاری می باشی. تو مثل لحظه نشستن شبنمی بر روی گل ، مثل لحظه ای که رنگین کمان در آسمان نمایان می شود. عزیزم تو زیباترینی تو بهترینی.     تو مثل لحظه ای هستی که فصل بهار سلام دوباره ای به طبیعت خشک میکند. تو همان سر سبزی بهاری ، لطافت بارانی و به خوشبویی گلهایی. ...
5 مرداد 1392

متشکرم ازت ....

متشکرم برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی. برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی. برای همه وقت هایی که به من جرات و شهامت دادی. برای همه وقت هایی که مرا در آغوش گرفتی. برای همه وقت هایی که با من شریک شدی. برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی. برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی. برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی. برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی. برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی. برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم" برای همه وقت هایی که در فکر من بودی. برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی. برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی. برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی. برای همه وقت هایی...
5 مرداد 1392

مینویسم از تو .......

همسرم دوستت دارم               مثل آسمون که امیدش چند تا ستارست... دیدن برق نگاهت واسه من عمر دوبارست...       می نویسم از تو... از تو ای شادترین... تازه ترین نغمه ی عشق... تو كه سرسبزترین منظره ای تو كه سرشارترین عاطفه را نزد تو پیدا كردم و تو كه سنگ صبورم بودی در تمامی لحظاتی كه خدا شاهد غصه و اندوهم بود به تو می اندیشم... به تو می بالم و از تو می گیرم هر چه انگیزه درونم دارم ...
5 مرداد 1392

با تو متولد شده ام

  سیر نمی شود  نگاهم از خیره ی چشمانت و گوشهایم از اوای  صدایت انگار من زاده شده ام تا  فقط  به تو گوش دهم با ياد تو زندگي  كنم و  با   خاطرات تو بميرم .....  ...
4 مرداد 1392

خاطرات 31 تیر 92

سلام به همه ی دوستای خوبم قراره اینجا خاطرات هر روزمون را بنویسم ،اما باید اعتراف کنم که نویسنده ی خوبی نیستم از همون بچگی ، تو نوشتن خاطرات مشکل داشتم در صورتی که دوست داشتم بنویسم اما برام کار سختی بود، حالا که روزها پشت سر هم میان و میرن ، وسال ها  هم همینطور و از انجا که که ادم رفته رفته گذشته ی خود رو فراموش می کنه پس چقدر خوبه که برگی از زندگی در حال گذر را برای دلگرمی در اینده داشته باشیم. نمیدونم از کجا شروع کنم ،از چی اول بگم،از خودم،همسری،گذشته،دانشگام،مجردی به هر حال کاشکی از خیلی وقت پیشا این وبلاگ رو راه انداخته بودم.مسلما تا الانم تو نوشتن کلی واسه خودم پیشرفت کرده بودم.از دیروز میگم ٣١ تیر که دومین سالگرد ...
1 مرداد 1392